گاهی آدمها معنای لحظههایی از زندگیاند. مثلاً یک شعر را به واسطهی رابطهمان با یک نفر عمیقتر میفهمیم، یا یک کتاب معنای احساسات و عواطف ما با یک نفر را بازتعریف میکند، برای خودمان٬ زخمهایمان، حرفهایمان، سکوتهایمان را لابهلای خطوط آن بهتر میفهمیم، انگار روایت دیگری از ما باشد. حتی ترانه. اینها ما را یاد آن آدمها نمیاندازند، خودمان را در رابطهها نشان میدهند، مثل آینه.
پ.ن. : این را حدودا ده روز پیش نوشتم. آن موقع فکر م.ح. بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر