۱۳ شهریور ۱۳۹۴

با آِینه های مهربان

این روزها خیلی فکری نمی شوم. تعمداً. فکر می کنم که فکری نباید شوم. باید چشمانم را ببندم و بروم وسط حادثه ای که منتظر من است و پیش داوری نکنم.
اما لذت این روزهایم، لذت کشف تصویر خودم در ذهن دوستانم است. این روزها که قرارهای آخر را می گذاریم برای خداحافظی، هر کسی یک جمله می گوید و همین جمله ها که انتظارش را نداری، همین ها که بی هوایند، همین ها که دوست داشتی باشی و بشنوی، با سخاوت تقدیمت می شوند. بی هیچ تعارفی، وقتی انتظارش را نمی کشی. لذت ساده ای است که ساده به دست نمی آید اما. زندگی گاهی هم مهربان و دوست داشتنی می شود. باید پاس داشتش.
یک عالمه لحظه های خوب و یادگاری های فراموش نشدنی برایم داشت این دو هفته. ره توشه سفر پیش رو.