۴ اسفند ۱۳۹۴

....

یه حرفایی هست، یه لحظه هایی، که کم نیستند اما پراکنده اند در تمام عمر، که فکر میکنی فقط اگه خدا باشه گفتنشون معنا میده، که با هیچ کس دیگه نمیشه گفتشون، که فقط تو می فهمیشون و خدا، اون لحظه ها همه امیدت اینه که شنیده بشی و همه هراست که اگه اون بیرون خدایی نباشه چی میشن این حرفا..
یه لحظه هایی خیلی عجیبن تو زندگی خیلی تنهان.

۱۵ بهمن ۱۳۹۴

بی وزنی در بی زبانی

روزهای بی وزنی را پشت سر می گذارم. بی وزنی توام با بی زبانی. مثل کودکی شده ام که فقط می بیند و گاه که هیجان دارد، چون حرف زدن نمی داند لال می شود. فرو می خورد و فراموش میکند.
فکر کردم خوب که بشر به یاد نمی آورد زمانی که گفتن نمی توانست. رنج بوده لابد. و در هر رنج شوق است. و من مشتاقم. به یافتن کلمات تازه.