از اون دورانمه که خشمگینم به دلایلی، و ایضا بابت مسائل دیگری مضطربم، و قشنگ هارگونه به هر کسی که ارتباط دور و نزدیکی با عللشون داشته باشه، وقت و بیوقت میپرم.
از دست خودم هم عصبانیام که هیچوقت نشد یه چیز و فقط یه چیز رو تو زندگی راحت بگیرم و انقدددرررر بابت هر چیز خودم رو آزار و شکنجه ندم. رها کن زن، رها کن. رفتارم به نظرم خشن و بیادبانه میاد و نمیتونم کنترلش کنم.
از دست خودم هم عصبانیام که هیچوقت نشد یه چیز و فقط یه چیز رو تو زندگی راحت بگیرم و انقدددرررر بابت هر چیز خودم رو آزار و شکنجه ندم. رها کن زن، رها کن. رفتارم به نظرم خشن و بیادبانه میاد و نمیتونم کنترلش کنم.
از مزخرفات زندگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر