دیشب خواب م.ح. را دیدم. جایی منتظرم بود و وقتی رسیدم، دست در کمرم انداخت و به جلو کشیدم و بوسه بارانم کرد. طعم بوسههایش هنوز مانده است. حسی که از لمس صورتش و لبهاش و دستش در کمرم داشتم، خیلی قوی مانده است. طعمها و حس لمسها توی خواب گم میشوند و کمتر حسشان میکنی ولی کیفیتی عجیب به خواب میدهند انگار همه آن را زندگی کردهای. و دیرتر از یاد میروند. با اینکه در خواب به خودم میگفتم این خواب است (عجیب است که ذهنم در خواب هم مسلط به تشخیص واقعیت و خیال است) با اینهمه طعمش هنوز مانده است. یعنی من هم این اندازه نزدیک در خاطرش ماندهام؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر